317.آدمهای امنی باشیم

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام

هممون قبول داریم که بعد از ملاقات و دیدار با یه عده از آدمها پر میشیم از یه حس خوب و آرامش و در مقابل بازم هممون قبول داریم که عکس این قضیه هم صحیحه.یعنی بعضیا هستن که وقتی باهاشون حرف میزنی بعد از خداحافظی میبینی چقدر حالت گرفتست و انرژی منفی بهت منتقل کرده.امان از این بعضیای گروه دوم

امروز که داشتم از کلاس یوگا برمیگشتم تو مسیر همکلاسی دوران مدرسه ام رو دیدم.از اونجایی که جایی که همو دیدیم خلوت بود منو گرفت به حرف و بدترین سوالی که میشه از یه نفر پرسید رو ازم پرسید اینکه خببببببب چیکار میکنی؟و وقتی بهش گفتم شروع کردم دوباره درس میخونم حرفای تکراری کار و بی فایده بودن درس و اینکه منم وقتی فوق میگرفتم گفتم وااااای چیکار دارم میکنم.که منم بهش گفتم من چون دوست داشتم شروع کردم.دلم میخواست ادامه بدم وگرنه الان هر کیو تکون بدی یکی که سهله چند تا مدرک فوق برات رو میکنه.من بخاطر دلم این کارو کردم.

خودش ازدواج کرده و مدرکشم گرفته و دنبال کاره.یعنی خیلی از دغدغه ها رو نداره. بهم نگفت ولی من از یکی شنیدم که تو مرکز فنی حرفه ای آموزش میده و مربیه.یه کم با هم حرف زدیم.انقدر از وخامت بازار کار و بی فایده بودن درس و اینا حرف زد که وقتی ازش جدا شدم حس کردم یه کوه گذاشتن پشتم.تمام انرژی مثبت باشگاهم پر زد رفت هوا.لعنت بهش.ای که متنفرم از این حرفای تلخ.

بچه ها بیاید قول بدیم آدمهای امنی باشیم.وقتی همکلاسی های سابقمون رو دیدیم و ازش پرسیدیم چیکار میکنه هر چی گفت بگیم عالیهههه بهترین کار ممکن رو میکنی.من خودم خدا شاهده اینجوریم.با آدمهایی که ممکنه در سال پنج دقه همکلام بشیم تلخ حرف نزنیم.از تلخیها نگیم.وخامت بازار کار و اینا مسائلی هستن که الان بچه دوم ابتدایی هم میدونه.بذاریم این مشکلات تو دل هر کی بمونه و نمک به زخم کسی نپاشیم.اجازه بدیم وقتی ازمون خدافظی کرد از  ته دلش لبخند بزنه.نه که دفعه بعدی که ما رو دید ازمون فرار کنه و بترسه از همصحبتی.

حرفاش خیلی اذیتم کرد.میدونم که باید بیخیال باشم ولی حقیقت اینه که من مدتهاست دارم ادای بیخیالی رو در میارم و هر بار که همچین موقعیتی برام پیش میاد واقعا فرو میریزم.اینو هر بار میرم جلوی آینه از اضافه شدن موهای سفید تو سرم میفهمم.میفهمم که همش اداست.همش ظاهریه.من مدام خودخوری دارم.

بگذریم

گفتم کمتر بیام وب ولی واقعیت اینه از وقتی اینو گفتم بیشتر هم شده.البته که ننویسم هم میدونم باز حالم بد میشه.واسه همین دوییدم اومدم دنج ترین نقطه دنیا.

مراقب خودتون باشید

یادتون باشه من دوستتون دارم دوستای عزیزم چون همیشه شنونده خوبی برای حرفهای من هستید

بدرود


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 121 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 8:13