401.تابستون یعنی...

تابستون یعنی قبول خرداد

تابستون یعنی تماشای کارتون فوتبالیست ها با چشم نیمه باز از تو رختخواب

تابستون یعنی ثبت نام تو  کلاس نقاشی،کلاس گلسازی،باشگاه

تابستون یعنی تابستونه فصل شادی و خنده،بچه ها توی کوچه گرم بازی مثل چند تا پرنده

تابستون یعنی شاهد دعوای مامان و بابا بودن و هول برداشتن از اینکه اگه طلاق بگیرن چی؟؟!!!

تابستون یعنی نوار زدن به دوچرخه،مهره انداختن به چرخاش...پس حالا که اینا رو زدیم یه زنگ هم براش وصل کن...سبد هم میخوام که پفک خریدم بذارم توش و بخورم

تابستون یعنی گیلاسهای حیاط خونه فرزانه اینا رو گوشواره کنی به گوشات و چنان بخندی که گوش دنیا کر بشه

تابستون یعنی سر ظهر نخوابیدن و یواشکی بلند شدن و دوچرخه رو برداشتن و زیر آفتاب دوچرخه سواری کردن

تابستون یعنی داداشت با دوستاش تو کوچه قهر کنه و نره فوتبال و با تو،توی حیاط لِی لِی بازی کنه

تابستون یعنی بستنی دوقلوی پوپ

تابستون یعنی بشینی جلوی دوچرخه بابا و باهاش بری باغ

تابستون یعنی مسافرت شمال و شب خوابیدن توی پارک

تابستون یعنی مامانت معاون مدرسه است و روزای زوج باید بره مدرسه و تو رو با خودش ببره تا با دختر خانم مدیر تو حیاط خالی مدرسه دوچرخه سواری کنید

تابستون یعنی مجله سلام بچه ها رو تا شماره بعدیش بیاد رو کیوسک روزنامه فروشی صد بار از اول به آخر و از آخر به اول بخونی

تابستون یعنی افتتاح کتابخونه شخصی و شماره زدن به کتابها و امانت دادنشون به بچه های کوچه

تابستون یعنی ناهار آبدوغ خیار داریم

تابستون یعنی هر دو روز یه بار خونه ننه بریم  و شربت سکنجبین بخوریم

تابستون یعنی بازی کردی با چراغ جلوی پنکه توشیبای بابا و نشستن جلوش و اّاّاّاّاّ کردن

تابستون یعنی مسافرت های شهریور ماهی به مشهد به عشق خریدن فرفره

تابستون یعنی مزه کردن زردآلوهای شیرین باغ و جمع کردن هسته هاش برای تنقلات شبهای پاییز

تابستون یعنی تشت رو پر از آب کردن و نشستن توش و آب بازی کردن

تابستون یعنی بدو بدو کردن بین درختهای مو و سرک کشیدن به اینکه انگور کدوم یکی درشت تر و شیرین تره

تابستون یعنی برنامه های لذتخبش تلویزیون(سپهر و سایه،مثل زندگی،دنیای شیرین،نیمرخ،دنیای شیرین دریا و ...)

تابستون یعنی دلهره شهریور.روزشمار برای رسیدن به ماه مِهر