384.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام به دوستانِ جان

عاغا من بعد از سی سال زندگی سیستُمم بهم ریخته.یعنی دچار حساسیت فصلی شدم ناجووووور...چیزی که تا بحال هیچوقت سابقه نداشته در من.پامو از در میذارم بیرون آبریزش بینی و در هوای بادی دچار ریزش اشک میشم.خلاصه که امروز با اینکه عینکم داشتم ولی چشام بدجوری میسوخت و اشکی شده بود جوری که چشم بسته راه میرفتم.بعد از ظهر رفتنی ماسک زدم بلکه این گرده های پخش و پلای هوا دست از سرم بردارن.بعد از نفسم عینکم بخار میکرد.گیری کردیمااااااا...عطسه ندارم ولی حالات سرماخوردگی در من هست.گلوم یهو میخاره و ...حالا موقع پنبه بارون از آسمون چی بکشم منننننننعصری رفتم داروخونه سیتریزن خریدم و خوردم بلکم افاقه کنه.البته امیدوارم.کسی هست اینجا دچارش باشه؟نیاز داره برم دکتر؟

امروز با سلام و صلوات فصل دو رو واسه استاد ایمیل کردم.از دیشب ده بار چک کرده بودمش.الان استاد مسیج داده که نکاتش رو برات ایمیل کردم.رفتم دیدم من گیییییییییییج و خنگ و احمق تو شماره گذاری سر تیترا اشتباه کردم.یهو از هیژده پریدم به بیست و یک و از بیست و دو پریدم به نوزده.اصلا چشام کوره.من دیشب و امروز چندین و چند بار همه چیو چک کردم چرا همچین چیزی از دستم در رفته؟؟؟استاد اصلا به متنم ایراد خاصی نگرفته فقط شماره گذاریا.خدایا منو به راه راست هدایت نما.آمییییییییین

خیلی وقتا انقدر تو همه چی دقت میکنم گند میزنم بهش.کلا آدمی هستم که هیچ کاری رو ماستمالی نمیکنم.تنبل هستم ولی فقط در شروع کار.تا شروعش کنم تمام نیرو و تلاشم رو جمع میکنم تا بهترینو تحویل بدم.شاید بهترین از نظر بقیه نباشه ولی تمام سعی و تلاش من بوده.سر سفارشای عید یه سری صد و خورده ای تایی بود که خانومه نگران بود میگفت تعداد میره بالا کیفیت کارت نیاد پایین؟گفتم مطمئن باش دونه اول و دونه صدم کوچکترین تفاوتی با هم نخواهند داشت و همونطور هم شد.تو کار خیلی وسواس دارم ولی میگم دیگه گاهی از دقت زیاد یهو از دستم در میره.حالا اینم اینجوری شده.ولی باز خدا رو شکر متن مشکلی نداشته و میتونم فصل سه رو شروع کنم.یکی از بچه ها هفته بعد دفاع میکنه.البته به احتمال 90 درصد داده بیرون نوشتن یا آماده داشته.منکه اصلا نمیتونم تا دو سه ماه آینده به دفاع حتی فکر کنم...البته به پذیرایی و گل و اینا فکر کردمااااااا...مهمترین قسمتم که همیناست.

به نظرتون ماشین ماتیز خوبه؟اصلا ماشین خوبه؟؟؟یا سفر خارجی؟نه اون دور دورااااااا...مغزم ترکید انقد فکر کردم...دلم یه چیز خاص میخواد.دلم میخواد تو زندگیم یه کاری بکنم.یه کار متنوع.حس میکنم الان وقتشه.

پاشم برم.

شب و روزتون بخیر

بدرود


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 10:46