359.,وقتی حالم بده چیکار میکنم؟؟

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام

قبل تر ها خیلی وابسته به آدمها بودم.فکر میکردم وقتی حالم گرفتست حتما باید یکی کمکم کنه و منو از این حال بکشه بیرون.بخاطر همین طرز فکر آدمهای زیادی رو وارد زندگیم کردم.که خب اغلب این من بودم که ضربه خوردم.دوستایی که به ظاهر اسمشون دوست بود و وقتی نیاز داشتن من همیشه گوش شنوا بودم و وقتی من نیازشون داشتم هیچکدوم نبودن.همشون کار داشتن.درگیر بودن.زندگی داشتن خب.وقتی برای من نبود.

اوایل درک این مطلب خیلی برام سنگین بود.باورش سخت بود که همه این دوستایی که این همه باهاشون بودی و از جون و دل بهشون محبت کردی جواب یه نیاز ساده ات رو هم ندن.چیز زیادی ازشون نمیخواستم.اونوقتا نظرم این بود که من با حرف زدنه که آروم میشم.وقتایی که داغونم یکی باید باشه که براش حرف بزنم و وقتی اون یکی نبود من خیلی اذیت میشدم.خیلی...

زمان زیادی طول کشید تا یاد گرفتم خودم به خودم کمک کنم.این وسطا هزار بار خم شدم ولی جون کندم تا نشکنم.طول کشید تا یاد گرفتم آدمهایی که در مقابل حرفام بهم میگن آخییییی عزیزمممممم درست میشه... یا خدا مشکلتو حل کنه...یا خدا رو شکر من اینجوری نیستم تو زندگیم.. رو پرت کنم از زندگیم بیرون..شنیدن هر کدوم از اینا واسه آدمی عین من مساوی بود با مرگ...تو رو خدا تو رو خدا وقتی کسی باهامون درددل میکنه این جملات رو بهش نگیم.این جملات عین گلوله های یه اسلحست که با به زبون آوردنش شلیک میکنیم تو مغز اون آدم.وقتی یکی بهمون پناه میاره نیازی نیست حرفی بزنیم.همینکه دستاشو بگیریم و اجازه بدیم انقد بگه و بگه و بگه تا خالی شه و آخر سر دستاشو فشار بدیم و بگیم من کنارتم کافیه...اون از ما انتظار معجزه نداره.همین...کاش یاد بگیریم.کاش یاد بگیریم.

طول کشید تا یاد گرفتم حرفامو کنج دلم واسه خودم نگه دارم.وقتی دلم شکستست با کسی حرف نزنم.خودم،خودمو آروم کنم.حتی شده با گریه...حتی اگه این گریه روزها طول بکشه....وقتی به بیزاری از دنیا میرسم بگردم دنبال بهونه های کوچیک...همین بهونه های کوچیکی که رنگ میدن به زندگی آدم...بهونه های زندگی من خیلی کوچیکن ولی برای من به اندازه دنیان.چون خیلی خوب حالمو میفهمن و آرومم میکنن.

روزای خیلی سختی رو میگذرونم ولی ایمان دارم یه وجود بی نهایتی مراقبمه.واسه همینه که سعی میکنم تو بغلش دلشوره نداشته باشم و خودمو بسپارم بهش.میدونم که مراقبمه.

دیدم خیلی وقته پست عکسی نذاشتم گفتم یه تکونی بدم به خودم...

اینا تجویزهای منه واسه وقتایی که دلم گرفته...

به کلیداتون لاک بزنید...دلمون خواست ناخنا رو هم رنگی نماییم


یعنی انقد از هایکویی که ساختم خوچحالم که حد نداره...فرهادی که اسکار گرفته اندازه من شاد نیس...از وقتی فهمیدم هایکو چیه مغزم درد گرفته واسه ساختنشخب واسه دوستایی که نمیدونن عرض کنم که هایکو یه شعر کوتاهه که با عناوین کتابها ساخته میشه.البته باید جوری باشه که معنی دار باشه و سه تا هم باید باشه...مثل یه بازیه...یعنی دست بچه بازی میدن ساعتها باهاش مشغوله من اونجوری شده بودم یه مدت...حالا این بازی رو به شما میگم برید مشغول شید...دیگه اصلا به هیچی فکر نمیکنید

سه قطره خون

سه کتاب

صد سال تنهایی...


این عکسم الان گرفتم واستون.تصویر بغل دستم اینه.شمع روشن کنید...خیلی وقته میخوام بهتون بگم.خب میدونید که یکی از عناصر انرژی هستش.من شنیدم میگن نباید شمع رو خودمون خاموش کنیم ولی خب من خودم خاموش میکنم.نگاه کردن به اون شعله اش ذهن آدم رو آروم میکنه.

سوالاتی که ممکنه پیش بیاد...کتابه اشعار شل سیلور استاینه.سالها قبل از نمایشگاه کتاب تهران خریدمش.ولی خب روم به دیفال تا حالا نخونده بودم.الان که واسه خاطر کارام فرصت زیادی ندارم اینو برداشتم و شبا یه شعر ازش میخونم.در همین اثنا پی بردم که اون آیتمی که تی وی نشون میداد یه پیرمرد و بچه بودن که بچه هه میگفت گاهی حس میکنم هیشکی دوسم نداره و پیرمرده میگفت منم همینطور...اون شعر شل سیلور استاینه...واسه خودم جالب بود گفتم بگم شمام در جریان باشید

جا عودی ندارم و از میوه های کاج نازنینم به عنوان جا عودی استفاده میکنمخعلی هم قشنگه.

چراغ مطالعه هم سالیان متمادی هستش که یار غار منه.داییم که دانشجو بود خونه اونا برای اولین بار چراغ مطالعه دیدیم و گیر دادیم ما هم میخوایم.یعنی من و داداش. هیچی دیگه بابا فرداش خواسته ما رو اجابت کرد.آرزوم این بود زود بزرگ شم درسام زیاد شه و مجبور شم بیدار بمونم و این چراغه رو روشن کنم.اینجاست که شاعر میفرماید بچه بودم نفهم بودممممم

رومئو هم که معرف حضور هست.عزیزدلم همیشه مزخرفات منو گوش میده و جیکش هم در نمیاد

همینا دیگه...من حالم خوبه نگرانم نشید.باید خوب باشم.بایددددد

بدرود

بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 113 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 0:13