393.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام

خبر خاصی نیست.دیشب فصل سوم پایان نامه رو شروع کردم تا یه جاهایی پیش بردمش.یه جاهاییش رو نفهمیدم.به نظرتون  به طلوع پیام بدم بپرسم ازش زشته؟؟؟دوست شده واسه چه روزی؟واسه همین روزا دیگههههه...خاچ تو سر من ...هنوز از شرمندگی سارا در نیومدم...یعنی عروسیاشون منو دعوت میکنن برم برقصم جبران شه؟؟؟؟خخخخ...والا دیگههههه

بچه مدرسه ای ها رو میبینم میرن امتحان، نفس راحت میکشم که دیگه مدرسه نمیرم و از دست امتحان خلاص شدم.البته این گودزیلاها حقشونه روزی ده تا امتحان بدن.دختره ابروهاش از ابروهای من تمیزتره.تو مدرسه به اینا هیچی نمیگن؟؟؟زمون ما شلوار لی میپوشیدیم راهمون نمیدادن.زنگ تفریح در سالن رو میبستن کیفای بچه ها رو میگشتن.چقدر زمونه عوض شده.یه ناظم مدرسه ای برام تعریف میکرد دختره کلاس دوم راهنمایی رو تو مدرسه فهمیدیم بارداره زنگ زدیم به مادرش گفتیم بیاد مدرسه باهاش مطرح کردیم مادره گفته ربطی به شما نداره.من دیگه حرفی ندارم.خدا اخر و عاقبتمون رو بخیر کنه.ولی واقعا راسته که میگن تربیت بچه هفت سال قبل از به دنیا اومدنش باید شروع بشه.ما تو محیط کارمون یه بچه هایی رو میبینیم که واقعا نماینده خونوادشون هستن.میتونم بگم در تمام این مدتیکه من رفتم اونجا ده تا بچه نبودن که موقع ورود سلام بگن.همینجوری عین گاو میان تو و زل میزنن تو چشات.به نظرم تو بعضی خونواده ها داره فاجعه رخ میده.صرفا دنیا آوردن یه بچه و زاد و ولد هدف ازدواج و زندگی نیست.تربیت اون بچه باید خیلیییییی عزیزتر از خود بچه باشه.چیزی که الان خیلی کم شاهدش هستیم.بچه ها همینجوری یلخی بزرگ میشن..

چه میدونم والا...اگه قرار باشه روزی بچه داشته باشم همه تلاشم رو میکنم تا به بهترین شکل ممکن تربیت بشه.فداش بشم عزیزدلم رووووو..البته عزیزان دلم رو.

تا یه ربع قبل از افطار سر کاریم.خیلی سخته...یهو میبینی دقیقه نود یه مشتری میاد تو...اه لعنت بهش...من نمیدونم ساعات کاری رو واسه کی زدیم پشت در...انقد بدم میاد از اینجور آدما...بچه ها این دفاتر خدماتی،آژانسهای مسافرتی،پست بانکها،فروشگاهها توی هیچ کدوم اونایی که اینجاها کار میکنن یه قرون اضافه کاری نمیگیرن. سعی کنیم آخر وقت نریم.واسه اون بندگان خدا پنج دقه هم پنج دقه ست...گناه دارن طفلیا...باشه؟؟؟به من قول بدید آخر وقت نرید اینجور دفاتر خدماتی.آفرین عزیزای دلم.حالا یه وقتی مجبور شدید اشکال نداره...ولی در کل روالتون این نباشه.مرسیییی

خوابم میاد...هنوز خستگی نمد دوزی از تنم نرفته.زیاد که میشینم پشت سیستم کتفم گِز گِز میکنه.ولی الان خوبم.شب آرومم میکنه.روحم آروم باشه،خستگی جسم رو یه کاریش میکنم.

پاشم برم دیگه...التماس دعا

بدرود

بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت: 2:17