376.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سبزه پررنگ ،کش و قوسی به خودش داد و به شبنمی که از نم بارون سحر روی ساقه اش نشسته بود صبح بخیر گفت.دستاشو جلوی چشماش گرفت که نور خورشید اذیتش نکنه تا به دور و اطرافش یه نگاهی بندازه که یهو چشمش افتاد به یه سبزه نرم و  کمرنگ که با نسیمی که می وزید به رقص دراومده بود.یهو انگار دلش ریخت...میخواست دستشو به سمتش دراز کنه و در آغوشش بگیره،ولی خجالت میکشید.چاره ای جز انتظار نداشت.پس منتظر موند...

دخترک آروم آروم و پاورچین دور از چشم شیطنت بقیه اومد و رسید بالا سر سبزه ها.حواسش بود که دور و بر نباشه...یادش که از دلش گذشت لُپاش گل انداخت. سبزه پررنگ  رو به سبزه نرم و کمرنگ به نیت وصال، بهم گره زد!!سرشو بالا نیاورده بود که سایه یار کنار دستش قد کشید.سایه گفت: معشوقه به سامان شد...تا باد چُنین بادا.

.

.

پ.ن1: من امسال هیچ سبزه ای گره نزدم.خخخخ... دیگه کار من از سبزه گره زدن گذشته.فک کنم باید یه گروه بسیج کنم چمنای ورزشگاه آزادی رو کنترات برداریم. هیشکی هم سبزه ای به نیت من گره نزده.امسالم تجرد رو انتخاب نمودم.

پ.ن 2: اگه من گاهی عاشقانه مینویسم نه عاشقم ،نه شکست عشقی خوردم...من فقط مرض دارم،همین.گفتم یه وقت سوءبرداشت نشه

اوااا راستی سلام


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 83 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 10:46