382.

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام علکممممم

خوبید؟اوووف یهو انقدر شلوخ پلوخ شدم که نفهمیدم چی شد.

بفرمایید لفاشک...

خب خوردمش تموم شد دیگه.

اقا اصلا نفهمیدم این دو سه روز چیکار کردم.همچنان میرم سرکار و تو این بین یه شغل دیگه هم پیش اومد.صبح یه ساعت مرخصی گرفتم و رفتم اون محل جدیده. حقوق و مزایاشون یکسانه.فقط دو تا محیط کاملا متفاوت هستش.محیط شغل دوم به شدت مردونست و بسیار خشک.ولی محیط اولی خیلی خوبه.مخصوصا که وسط کار با دوستم بگو بخند هم داریم.خلاصه که تصمیم گرفتم همینجایی که میرم رو ادامه بدم با جدیت بیشتر.

 فصل دو هنوز تموم نشده و نفرستادمش واسه استاد.باید خیلی زود کاراشو تکمیل کنم و ایمیل کنم تا ببینم کجاهاش اصلاحیه میخواد.

یه کاری هم میخوام انجام بدم.البته یه کار دِلیه و ربطی به مشغله های روزمره نداره.چند وقت پیشا تو وبلاگ بوبو یه پستی خوندم که منو به نوشتن مونولوگ ترغیب کرد.منم اولش نمیدونستم چیه اگه نمیدونید برید سرچ کنید.خلاصه که یه چیزی نوشتم و  بعدترش یه کار دیگه کردم .در کمال اعتماد به سقفمتنم رو فرستادم واسه یکی از اعضای برگزار کننده جشنواره تئاتر که مونولوگ نویسی هم جزو بخشهای جشنوارشون بود.(اوه چه غلطا)آقاهه خوند و گفت چیه نوشتی؟این مونولوگه؟کوچکترین شباهتی بهش نداره.زد حسابی تو برجکم و آخرشم گفت اگه بخوای خودم تبدیلش میکنم به یه فیلم یک دقیقه ای.فیلمنامشم خودم مینویسم و بچه های خودمونم اجراش میکنم ولی طرح و ایده به اسم خودت.خلاصه منم گفتم باععععشه.بنفیس.نشون به اون نشون که بعد از یه ماه خبری نیست ازش. حالا با خودم میگم خودم تبدیلش کنم به داستان کوتاه.ولی خب منکه داستان نویسی بلد نیستم.واسه همینم باید یه کم روش مطالعه داشته باشم ببینم میتونم یا نه.حالا وسط این همه شلوغ بازی این شده اوجب واجبات.خوشم میاد خوووو.

یه چیز بگم بخندید.من علت مجرد موندنم رو کشف کردمسایت گیس گلابتون رو که میشناسید؟اوکی.هر روز برای من ایمیل میفرسته.چند روز پیش یه ایمیل اومد با عنوان ارتباط فنگ شویی و ازدواج.نوشته بود اگه میخواید ازدواج کنید اتاقتون رو مرتب گردگیری و تمیز کنید و هر چیزیو سر جاش قرار بدید.همونه خواستگاریای من به سرانجام نمیرسن.چون همش اتاقم دو روز مرتبه روز سوم هی وسیله میندازم گوشه کنارا...خلاصه اگه میخواید بختتون باز شه هر روز اتاقتون رو بسابید.من دیگه وقتشو ندارم.هر کی انجام داد به نتیجه رسید بگه منم استعفا بدم و بشینم هر روز اتاقمو تمیز کنم...والا بخداااا....گیری کردیمااااا...چی میگه این...یه سری از مطالبش خوبه هاااا ولی دیگه حس میکنم به چرت و پرت گویی افتاده.

خب دیگه من برم تا خودمم به چرت و پرت گویی نیوفتادم.مراقب خودتون باشید گلهای من.

بدرود


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 107 تاريخ : جمعه 1 ارديبهشت 1396 ساعت: 10:46