356.

سلام

از اینکه یه نفر پیشم به مردم افغان یا هر نژاد دیگه یا پیروان ادیان و مذاهب مختلف توهین کنه خیلی بدم میاد و آتیشی میشم.

از ریاضی و اون خونواده منحوسش،اعم از دیفرانسیل و انتگرال دُم بریده و ریاضی مهندسی و هر چی که توش عدد و رقم باشه بدم میاددر مقابل عاشق هنرم(بترکم با اون انتخاب رشتم).

از مشروب خیلی بدم میادخیلیاااا ولی در مقابل بهار،سیگار دوست(اونجوری نگام نکنید نمیکشم فقط دوست میدارم ،حالا شاید یه روزی امتحانش کردم ببینم واقعا آدمو آروم میکنه یا نه).

از اینکه یه نفر دستای خیسش رو پیشم تکون تکون بده یا به هر نحوی از اون آب ولو یک قطره بپاشه روم بدم میاد انقدر که تبدیل میشم به خر وحشی.

ایضا از دمپایی خیس تو دستشویی هم بدم میاد(این فک کنم حس مشترک تمام مردم دنیا باشه).

از کدو و خونوادش،تنبل و زرنگ ، تخمه آجیلش و پختنی  و سرخ کردنی و همه چیش متنفرم به معنای واقعی.انقد که با دیدنش هم حالت تهوع میگیرم.

از لاک رنگ پریده خانوما که گوشه هاش رفته و وسطش مونده هم خیلی بدم میاد.بی سلیقه ها.

از اینکه یه نفر وسط کارم بیاد و مزه بپرونه و بخواد شوخی کنه بدم میاد.شوخی هم وقت داره.

از لباس شستن ولو یک لنگه جوراب بدم میاد ،در مقابل به ظرف شستن عشق میورزم.

از مردایی که تو تاکسی پهن میشن رو صندلی یا سر چهار راه یا تو پیاده رو،سد معبر میکنن بدم میاد.میخوام بزنم فکشونو بیارم پایین.

وقتی کسی بی هوا وسط حرفم بپره ناراحت میشم و خیلی هم بدم میاد از اینکار و  دیگه حرفم رو ادامه نمیدم.

امروز خیلی چرت و پرت فکر کردم.فک کنم چون این روزا حالم خوب نیست واسه همونه.میگید از بیکاریه؟والا بیکار نیستم.سیزده چهارده ساعت مداوم و بی وقفه کار میکنم.الانم انقدر دستم درد میکنه که نگوووو...الهی شکر ...

چی داشتم میگفتم؟؟آهان فکرای چرند.داشتم فکر میکردم کیا رو تو دنیای مجازی از خودم دلخور کردم. انقد فکر کردم که ترکیدم دیگه...چین اینا میاد تو مخم آخه.از همینجا از هر کسی که باعث رنجشش شدم عذرخواهی میکنم.

دلم خیلی برای سه تارم تنگ شده.بابا اینا همش میگن شهریه اش با ما تو برو ولی خب من روم نمیشه.پس انداز خودمم...چون دارم ماه به ماه بیمه هم پرداخت میکنم دلم نمیاد زیاد ازش برداشت کنم.ای خدا ای خدا ای خدا... یه کار خوب یه جای خوب با یه مدیر خوب با یه حقوق خوب منتظر منه.من بالاخره گیرش میارم.

مراقب خودتون باشید.

بدرود