327.قلب لاکچری

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام

من یه چیزایی بگم؟؟؟

میگمممم

عاغا چند وقت قبل با یکی از دوستام حرف میزدم یه خاطره ای از استادشون تعریف کرد.این آقای استاد میفرمودن که زمان دانشجویی شون بعد از ان-قلاب (تقریبا سی و خورده ای سال پیش)یه سری دانشجوی خارجی تو دانشگاهشون درس میخوندن.یه سری لبنانی و چینی و ...الانم داریم دیگه.تعریف میکرده که تو یه جشن آخر سالی که رسمه بین دانشجوها اینا یه مراسمی میگیرن و انواع اطعمه و اشربه مهیا بوده.چند مدل غذا سفارش میدن و انواع آجیل و میوه و ....خلاصه همه چی.میگفته این دانشجو های چینی فقط یک نوع غذا خوردن.اینام بهشون میگن چرا نمیخورید پس؟اینام میگن وقتی هموطنای ما تو چین بیشتر از یه نوع غذا نمیتونن بخورن ما هم نمیتونیم.. بهشون میگن پسته بخورید باز هم همون جواب رو میدن.

این ماجرا خیلی برای من جالب بود.چند روز گاه و بیگاه بهش فکر میکردم.رفتار خودم رو سنجیدم و اطرافیانم و بقیه مردم کشورم رو...

این طرز فکر به نظرم حد اعلای انسانیت هستش.که من علیرغم داشتن رفاه نسبی به خاطر کسایی که همخون و هموطن من هستن چشمم رو ببندم و ترجیح بدم مثل اونا باشم.دل خیلی بزرگی میخواد.

میگم خب همینجوری فکر کردن که الان به اونجا رسیدن.ما هم اینجوری فکر کردیم که به اینجا رسیدیم.

اینکه یه نفر یه ماشین یه میلیاردی سوار بشه و بعد یه بچه کوچیک یه جایی تو همین کشور از گرسنگی دل درد بگیره فاجعه ست.حتی اگه فرض کنیم اون کسی که همچین ماشینی داره ماهانه به فقرا کمک میکنه.مشکل اینجاست که مثل عامه مردم نیست.چند درصد از مردم کشور ما میتونن پورشه بخرن؟اگه همه معمولی و در حد متوسط زندگی کنن این نمیشه اوضاع...که یه نفر با حقوق هشتصد هزار تومنی بیاد تور  قسطی ترکیه بخواد.یا اینکه یه جوون با کلی چاله چوله تو زندگیش خودشو هلاک کنه و حقوق سه ماهشو بده آیفون بخره.

من فکر میکنم این مرفهین بی درد خیلی مقصرن.

برای شب یلدا تور کویر تبلیغ میکنن.نفری 250 تومن.ما بخوایم بریم میشه یه تومن.یه تومن برای دو شب.که  با کُرسی عکس بگیریم.حرفم این نیست که بگم مردم مسافرت نرن.ابداااا...اتفاقا کاملا موافق همچین برنامه هایی هستم.ولی مناسبش.همین شب یلدایی که هفته بعده و خیلیا حتی نمیدونن چه شبیه.براشون هیچ فرقی با شبای تاریک دیگه زندگیشون نداره.فکر نمیکنم پسندیده باشه که من یه تومن برای همچین شبی خرج کنم ولی یه بچه ای حتی ندونه میوه انار چه شکلیه.

بچه ها من نه الان شاغلم نه توانایی کمک به کسی رو دارم.میدونم که همچین فکری در موردم نمیکنید ولی بازم لازم دیدم که بگم این حرفا واسه این نیست که بگم من خوبم یا چی...من فقط دارم نظرم رو میگم.عقیده خودم.

نمیگم اونایی که پولدارن عین فقیرا بپوشن.حرفم این نیست.ولی میگم یه کمی متعادل تر.

بچه که بودم مامان برامون بادکنک نمیخرید میگفت حرومه.اون وقتا حرفشو نمیفهمیدم ولی الان با همه وجودم درک میکنم.البته بادکنک قیمتی هم نداشت ولی واسه بی مصرف بودنش میگفت حرومه.ایمان قلبی دارم تو این وضعیت خریدن مبلمان سی میلیونی حرومه.حتی اگه یه نفر انقدری داشته باشه که ندونه با پولاش چیکار کنه حتی اگه ماهانه به فقرا کمک کنه.با این کارش فرهنگ بدی رو تو کشور جا میندازه.فرهنگ تجمل پرستی.وقتی یه نفر شب و روز تلاش کنه که پول در بیاره تا یه اورکت مارک بخره از معنویات دور میشه.قبول کنیم خیلیا اینجوری زندگی میکنن.من خودم هم تو یه دوره ای همین بودم.دوست داشتم لوکس بپوشم.چی میگننن؟؟آهان لاکچری زندگی کنیم.مدتهاست نظرم صد و هشتاد درجه تغییر کرده.شاید دیگه داشتن این چیزا منو شاد نکنه.روحم ارضا نمیشه با داشتن ساعت یه تومنی.دغدغه هام عوض شده.اگه یکی بخواد تو این چیزا خودشو غرق کنه دیگه کم کم خودش یادش میره.ترجیح میدم تلاش کنم قلبم لاکچری بشه.

شاید بعضیا بگن ای بابااااا...ما دلخوشی نداریم.خریدن این چیزا دلخوشیه برامون.ولی من مطمئنم این خوشی ها مقطعیه.عمرش موندگار نیست.شاید فقط چند  روز یا چند ماه نهایت باهاش شاد باشیم و پزشو بدیم.ولی تو قلب همه ما یه جایی هست که با این چیزا پر نمیشه...برای همینه خیلی از اینجور آدما رو میبینیم که همش نق میزنن و راضی نیستن.برای همینه.خوبه آدم یه کم بیاد پایین و پایین دستی ها رو هم ببینه.سعی کنه مثل اونا باشه.مثل اونا غذا بخوره.مثل اونا زندگی کنه.

کاش همه پولدارای کشورم خودشونو همسطح مردم متوسط کنن.کاش وقتی دارن برای یه مهمونی برای یه شب پنجاه میلیون خرج میکنن بیشتر فکر کنن.

کاش ما هم عین اون چشم بادومی هایی که اول بحث ازشون گفتم به این طرز فکر برسیم که خیلی از هموطنامون به نون شبشون محتاجن پس اهمیتی نداره من این شب تو لوکس ترین رستوران شهر غذا بخورم یا یه رستوران خوب و معمولی.

ببخشید بچه ها

قول میدم دیگه یه مدت پست نذارم

من چون روزمره خاصی ندارم دوست دارم از عقاید و تفکراتم بنویسم.وگرنه زندگی روزمره من حرفی برای گفتن نداره.اگه از اینام ننویسم مجبورم در اینجا رو تخته کنم.میدونم طاقت دوریمو ندارید واسه همین این مدلی مینفیسم

مراقب دلای مهربونتون باشید

بدرود


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 6 دی 1395 ساعت: 2:45