321.صورتی یا نارنجی؟؟؟

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام

این روزا که میدونید همه جا پر شده از شعارهای نه به خشونت بر علیه زنان.همه جا نارنجی شده.من یه کم در این مورد حرف دارم(بسم الله باز این شروع کرد)

خشونت علیه زنان رو چی تعریف میکنیم؟اینکه یه زن گوشه خونش از شوهرش یا پدرش یا برادرش کتک بخوره؟خب اینکه هست.امروزه روز هر چند خیلی کم شده ولی هنوزم وجود دارن همچین مردایی که از مردی فقط اسمشو یدک میکشن که آرزو میکنم خدا هدایتشون کنه.ولی آیا خشونت فقط همینه؟من که میگم نه.

این روزا خانوما پرچم نارنجی گرفتن دستشون و نارنجی میپوشن و با این حرکت نمادین میخوان به دنیا یه چیزی بگن.زنا مورد خشونتن.هم تو جامعه ما، هم تو جوامع به ظاهر متمدن غربی. البته تو کشور ما نمود بیشتری داره.

همون وقتی که صاحب کارشون ازشون کار بیشتر میکشه بدون اینکه حق اضافه کاریشون رو پرداخت کنه مورد خشونت قرار میگیرن.همون موقع که میرن تو صف یه اداره ای می ایستن و یه آقایی از راه نرسیده صِرف اینکه یه مرده سریع میره جلو و کارشو راه میندازه مورد خشونت قرار میگیرن.همون وقتی که پشت فرمون میشینن و تو ترافیک بی توجه به وجود ماشینهای جلویی راننده ها از پشت سر دستشون رو میذارن رو بوق که بگن آرههههه...مورد خشونتن.وقتی تو خونه خودشون تو حریم امنی که باید باشه مورد توجه قرار نمیگیرن مورد خشونتن.وقتی با تمام احساسشون غذا رو دیزاین میکنن و همسرشون بدون توجه میخوره و سریع از پشت میز بلند میشه و میره سراغ گوشیش مورد خشونتن.

بله.این روزا خانوما میخوان اینا رو بگن.میخوان جامعه رو متوجه خودشون کنن.که این خیلیییییی خوب و عالیه.یه حرکت مثبته.من قبول دارم ولی...یه نکته اساسی وجود داره که تا حل نشه هیچ کدوم از این حرکتهای نمادین تاثیری رو هیچ مردی نداره.

به نظر من خشونت رو اولین بار زنها خودشون بر علیه خودشون اعمال میکنن.

همون موقعی که تن به آرایش های عجیب و غریب و انواع و اقسام جراحی های زیبایی میدن تا مورد پسند جنس مخالف قرار بگیرن.همون موقعی که از تمام دلخوشیها و تفریحاتشون میزنن و خودشون رو وقف خونواده میکنن مورد خشونت قرار میگیرن.همون موقعی که وقتی قراره یه دورهمی دوستانه برن محترمانه رد میکنن چون خودشون رو موظف میدونن برای آقای خونه غذای مورد علاقش رو بپزن که وقت زیادی میبره.

آره خودشون رو موظف میدونن.موظف میدونن که حتی یه ساعت در روز مال خودشون نباشن.به حال خودشون نباشن.اصلا عذاب وجدان میگیرن.ما زنا انگار آفریده شدیم که مدام سرویس بدیم.خودمون،خودمون رو استثمار کردیم.قبول دارید؟قدرت نه گفتن نداریم.اسمشم میذاریم اینکه دلم نمیاد.به خدا این فداکاری نیست. این خیانته در حق خودمون.نتیجه چی میشه؟نتیجه میشه یه زن که تو چهل سالگی به اندازه یه زن شصت ساله درد و مریضی داره.روحش زخمیه.چون هیچوقت به خودش این اجازه رو نداده که خوش بگذرونه.به خودش اجازه نداده که برای خودش وقت بذاره.همیشه درگیر بقیه بوده.درگیر همسرش...درگیر بچه هاش.درگیر خونوادش...اصلا به خودش یه لحظه هم فکر نکرده.این یه نوعشه.یه نوع از خشونت علیه ما.

یه نوعش رو هم که بالاتر گفتم.اینکه من خود واقعیم نباشم.این که چهره ام رو زیر یه عالمه پودر و آرایش قایم کنم ،اینکه مدام تو خیابون و دانشگاه و ...هر جایی یه آینه دستم باشه و خودمو چک کنم مبادا خط چشمم کمرنگ شده باشه.که نکنه واااای یهو یه نفر خوشش نیاد.اینکه با هزار و یک بدبختی پول عمل جور کنم و خودمو بسپارم به تیغ جراح که شاید دو نفر بیشتر خوششون بیاد ازم.از ظاهرم.

اینا به نظر من واقعیتهای خیلی تلخی هستن.باور نداشتن ما توسط خودمون،بزرگترین خشونت علیه ماست.

برای خودمون وقت بذاریم.نمیگم به زیباییمون نرسیم در حد نرمالش خیلی هم عالیه.ولی فقط برای خودمون باشه.برای دل خودمون ،نه برای راضی نگه داشتن هیچ مردی.کی گفته زن تمام تفریحاتش باید با شوهرش باشه؟کی گفته بعد از ازدواج زن نمیتونه تنهایی بره تفریح؟بچه ها من خیلی بی تجربه ام.از زندگی هیچی نمیدونم ولی فکر میکنم اگه خانومای متاهل گاهی به خودشون اجازه تفریحات مجردی بدن و در مقابل مردا هم گاهی برای خودشون با دوستاشون باشن زندگیاشون خیلی شیرینتر میشه. ازدواج نباید جلوی فردیت اشخاص رو بگیره.همینجوری میشه که از یه جایی به بعد دیگه نمیکشن.چون انقدر به خونواده و همسرشون فکر کردن و براشون وقت گذاشتن و باب میل اونا بودن که دیگه اصلا خودشون به کل فراموش شدن.یادشون رفته یه روزی یه دختری بودن که عاشق گل سر پاپیونی صورتی رنگ بود.یادشون رفته که چقدر کلم پلو دوست دارن چون بقیه اهل خونه دوست نداشتن هیچوقت درست نکردن.علایق خودشون از یادشون رفته.چه خشونتی بالاتر از این؟؟که من حتی یادم نیاد چی دوست دارم؟

وقتی من خودم خودمو دوست داشته باشم، خودمو قبول داشته باشم و خودمو با تمام نواقص و کاستی های ظاهری و باطنیم بپذیرم اون موقع میتونم خودمو به هر کسی اثبات کنم.اصلا خود به خود اثبات میشم.

خانومای متاهل نازنین من ابدا در حدی نیستم که بخوام به کسی چیزی یاد بدم ولی اونی که تو اطرافم دیدم و یاد گرفتم این بوده که کسی که خودشو دوست نداشته باشه نمیتونه کس دیگه ای رو دوست داشته باشه.گاهی خودتون رو اساسی تحویل بگیرید.مطمئن باشید این انرژی ده برابر به همسرتون برمیگرده.

دخترای عزیزی که منت سر من میذارید و اینجا رو میخونید هرگز برای خوشایند کسی از علایق خودتون دست نکشید.ظاهر خودتون رو تغییر ندید.مطمئن باشید اونی که مال شما و در شان شما باشه روح شما رو لمس میکنه.مراقب روحتون باشید...مبادا زخمی بشه...مبادا ترک برداره.خودتون باشید با تمام عقلانیت و دیوونه بازی هایی  که یه دختر میتونه داشته باشه.

برای صورتی های دوست داشتنیمون ارزش قایل باشیم که دیگه لازم نباشه هیچ نارنجی ای رو برای اثبات چیزی تنمون کنیم.

اووووف چقد فک زدم.برم منبر آبانه رو پس بدم

بدرود


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت: 4:33