325.یک دقیقه بیشتر

ساخت وبلاگ

امکانات وب


مهر گذشت...ولی مهربان من نیامد...

آبان هم...تو شبای بارونیش هر چی از پنجره سرک کشیدم کسی نبود...

امان از درس کتاب فارسی کلاس اول دبستان.آخه این چه درسی بود یادمون دادن...

آن مرد در باران آمد!

 و انتظار شد شریک تمام روزهای بارونی ما...و دلشوره...

دلشوره اینکه مبادا چتر فراموشش بشه...مبادا سرما بخوره...مبادا...امان از این مباداها...مباداهایی که تو رو مبتلا میکنه.مبتلا به چیزی که خیلی غریبه.

و اینک آذر...دختر قشنگی که گونه هاش از هُرم عشق سرخِ سرخه.مثل آتیش.

آه آذر...آذر قشنگم.ته تغاری پاییز دوست داشتنی من.من گمون میکنم تو از همه بچه های پاییز عاشق تری.آخه فقط به تو مهلت بیشتری داده شده.

یک دقیقه بیشتر...

یک دقیقه بیشتر برای دیدار معشوق...

میشه منم دل ببندم به اون یک دقیقه؟؟؟

یک دقیقه برای معجزه ای که عمریه منتظرشم...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

سلام

متن بالا رو همینجوری دلی نوشتم

اصلا این همه انتظار همش تقصیر پاییزه.برای شما هم اینجوریه؟یا فقط من اینجوریم؟

احتمالا از عوارض روزای آخره پاییزه.

شما مراقب خودتون باشید.

بدرود


بِ مثل بهار...
ما را در سایت بِ مثل بهار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dlikespring3 بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت: 22:54